معنی فارسی dirled
B1دوران مو یا نور به طرز خاصی، ایجاد کَشیدگی یا درخشندگی.
To curl, twirl, or spin something, often used in context with light or hair.
- VERB
example
معنی(example):
چراغ برای ایجاد درخشش ملایم روشن شد.
مثال:
The light was dirled to create a soft glow.
معنی(example):
او موهایش را برای آماده شدن برای مهمانی حالت داد.
مثال:
She dirled her hair to prepare for the party.
معنی فارسی کلمه dirled
:
دوران مو یا نور به طرز خاصی، ایجاد کَشیدگی یا درخشندگی.