معنی فارسی dirling
B1فرایند چرخاندن یا شکل دادن به مادهای مانند گل یا خمیر.
The act of shaping or twisting a material, especially in art or cooking.
- VERB
example
معنی(example):
هنرمند در حال شکل دادن به گل برای ساختن یک مجسمه بود.
مثال:
The artist was dirling the clay to make a sculpture.
معنی(example):
او در حال ورز دادن خمیر برای نان فردا است.
مثال:
He is dirling the dough for tomorrow's bread.
معنی فارسی کلمه dirling
:
فرایند چرخاندن یا شکل دادن به مادهای مانند گل یا خمیر.