معنی فارسی disafforested

B1

زمینی که دیگر درختی ندارد و از پوشش جنگلی خالی شده است.

Land that has been deforested.

verb
معنی(verb):

To deforest

معنی(verb):

To change the status of land from that of a forest to ordinary land

example
معنی(example):

زمین‌هایی که از پوشش جنگلی بی‌بهره شده‌اند، سال‌ها زمان می‌برد تا به حالت اولیه برگردند.

مثال:

The disafforested land will take years to recover.

معنی(example):

بسیاری از مناطق که از جنگل‌ها بی‌بهره شده‌اند، اکنون بی‌باران است.

مثال:

Much of the disafforested area is now barren.

معنی فارسی کلمه disafforested

: معنی disafforested به فارسی

زمینی که دیگر درختی ندارد و از پوشش جنگلی خالی شده است.