معنی فارسی disaggregate
B1جدا کردن یا تقسیم یک چیز به قسمتهای کوچکتر، به ویژه برای تجزیه و تحلیل.
To separate or break down into smaller components.
- verb
- adjective
verb
معنی(verb):
To separate or break down into components
adjective
معنی(adjective):
Not aggregate
example
معنی(example):
محققان تصمیم گرفتند که دادهها را برای نتایج واضحتر جدا کنند.
مثال:
The researchers decided to disaggregate the data for clearer results.
معنی(example):
مهم است که نمونهها را جدا کنیم تا گروههای خاص را تجزیه و تحلیل کنیم.
مثال:
It is important to disaggregate the samples to analyze specific groups.
معنی فارسی کلمه disaggregate
:
جدا کردن یا تقسیم یک چیز به قسمتهای کوچکتر، به ویژه برای تجزیه و تحلیل.