معنی فارسی disapprobation

C1 /dɪsˌæpɹəˈbeɪʃən/

عدم تایید و قضاوت منفی در مورد رفتار یا عقاید فرد.

Moral disapproval or condemnation.

مکالمه با هوش مصنوعی آموزش زبان با فیلم

noun

معنی(noun):

An act or expression of condemnation or disapproval, especially on moral grounds.

example

معنی(example):

رفتار دانش‌آموز با نارضایتی معلم مواجه شد.

مثال:

The student's behavior met with disapprobation from the teacher.

معنی(example):

او به خاطر نظرات جنجالی‌اش با نارضایتی روبرو شد.

مثال:

She faced disapprobation for her controversial comments.

معنی فارسی کلمه disapprobation

عدم تایید و قضاوت منفی در مورد رفتار یا عقاید فرد.