معنی فارسی disard
B1دور انداختن چیزی که دیگر مورد استفاده قرار نمیگیرد.
To discard or throw away something that is not needed anymore.
- VERB
example
معنی(example):
او تصمیم گرفت اسباببازیهای شکسته را دور بیندازد.
مثال:
He decided to disard the broken toys.
معنی(example):
شما میتوانید مدارک قدیمی که دیگر نیازی به آنها نیست را دور بیندازید.
مثال:
You can disard old documents that are no longer needed.
معنی فارسی کلمه disard
:
دور انداختن چیزی که دیگر مورد استفاده قرار نمیگیرد.