معنی فارسی disbursal

B1

توزیع، فرایند پرداخت یا تخصیص مبلغی از پول به افراد یا جاهای مختلف.

The act of distributing funds or resources.

example
معنی(example):

توزیع وجوه دیروز انجام شد.

مثال:

The disbursal of funds took place yesterday.

معنی(example):

آنها توزیع را به سرعت پردازش کردند.

مثال:

They processed the disbursal quickly.

معنی فارسی کلمه disbursal

: معنی disbursal به فارسی

توزیع، فرایند پرداخت یا تخصیص مبلغی از پول به افراد یا جاهای مختلف.