معنی فارسی discapacitate
B1ناتوان کردن، ایجاد شرایطی است که تواناییهای فرد را به صورت عمدی محدود میکند.
To deliberately limit or restrict a person's abilities.
- VERB
example
معنی(example):
بسیاری از برنامهها برای ناتوان کردن افراد دارای معلولیت طراحی شدهاند.
مثال:
Many programs are designed to discapacitate people with disabilities.
معنی(example):
ما باید از ارائه حمایت به ناتوان کردن موانع برای همه اطمینان حاصل کنیم.
مثال:
We should provide support to discapacitate barriers for everyone.
معنی فارسی کلمه discapacitate
:
ناتوان کردن، ایجاد شرایطی است که تواناییهای فرد را به صورت عمدی محدود میکند.