معنی فارسی discerptible

B2

قابل شناسایی، قابل تمییز و تشخیص دادن ویژگی‌ها یا مواردی که وجود دارند.

Able to be discerned or distinguished.

example
معنی(example):

کیفیت قابل شناسایی بودن در تجزیه و تحلیل تفاوت ایجاد می‌کند.

مثال:

The quality of being discernible makes a difference in the analysis.

معنی(example):

برخی ویژگی‌های نقاشی با بررسی نزدیک قابل شناسایی است.

مثال:

Certain features of the painting are discerptible upon closer inspection.

معنی فارسی کلمه discerptible

: معنی discerptible به فارسی

قابل شناسایی، قابل تمییز و تشخیص دادن ویژگی‌ها یا مواردی که وجود دارند.