معنی فارسی discerptive

B2

قابل شناسایی و تمایز قائل شدن بین موارد؛ تحلیل مشخص.

Serving to discern or distinguish.

example
معنی(example):

تحلیل قابل شناسایی به مسایل کلیدی روشنایی بخشید.

مثال:

The discerptive analysis shed light on the key issues.

معنی(example):

او یک نمای کلی قابل شناسایی از ادبیات ارائه کرد.

مثال:

She provided a discerptive overview of the literature.

معنی فارسی کلمه discerptive

: معنی discerptive به فارسی

قابل شناسایی و تمایز قائل شدن بین موارد؛ تحلیل مشخص.