معنی فارسی discharacter
B2حالت یا کیفیت بیهویتی یا عدم شناسایی شخصیتها.
The quality of being characterized as lacking identity or distinction.
- NOUN
example
معنی(example):
نویسنده معمولاً از تکنیکهای بیهویتی برای ارتقای داستانگویی استفاده میکند.
مثال:
The author often uses discharacter techniques to enhance storytelling.
معنی(example):
بیهویتی میتواند روشی مؤثر برای توسعه موضوعات باشد.
مثال:
Discharacter can be an effective method for developing themes.
معنی فارسی کلمه discharacter
:
حالت یا کیفیت بیهویتی یا عدم شناسایی شخصیتها.