معنی فارسی dischargeable
B2قابل ترخیص یا قابل پرداخت؛ به ویژه در زمینه بهداشت و درمان یا مالی.
Capable of being discharged or released.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
پس از ارزیابی، بیمار قابل ترخیص شناخته شد.
مثال:
The patient was deemed dischargeable after the evaluation.
معنی(example):
برخی بدهیها تحت قانون قابل پرداخت نیستند.
مثال:
Certain debts are not dischargeable under the law.
معنی فارسی کلمه dischargeable
:
قابل ترخیص یا قابل پرداخت؛ به ویژه در زمینه بهداشت و درمان یا مالی.