معنی فارسی discession
C1عمل تجزیه یا تقسیم موضوعات به اجزا یا قسمتهای مختلف.
The act of dividing or breaking down into parts.
- NOUN
example
معنی(example):
تجزیه در فلسفه به استدلالهای پیچیده میپردازد.
مثال:
The discession in philosophy addresses complex arguments.
معنی(example):
تجزیه او از متن اصلی بحثانگیز بود.
مثال:
His discession from the original text was controversial.
معنی فارسی کلمه discession
:
عمل تجزیه یا تقسیم موضوعات به اجزا یا قسمتهای مختلف.