معنی فارسی dischase

B1

تعقیب کردن کسی یا چیزی تا زمانی که نتوانید او را ببینید.

To pursue or chase someone until they are out of sight.

example
معنی(example):

پلیس مجبور شد مظنون را از میان جمعیت تعقیب کند.

مثال:

The police had to dischase the suspect through the crowd.

معنی(example):

تعقیب کردن به این معنی است که فردی را تعقیب کنید تا زمانی که دیگر در دید نباشد.

مثال:

To dischase means to pursue someone until they are no longer in sight.

معنی فارسی کلمه dischase

: معنی dischase به فارسی

تعقیب کردن کسی یا چیزی تا زمانی که نتوانید او را ببینید.