معنی فارسی discharm
B1از بین بردن جذابیت یا فریبندگی کسی یا چیزی.
To remove someone's charm or attractiveness.
- VERB
example
معنی(example):
او تلاش کرد تا با تعریف و تمجیدها او را فریب دهد.
مثال:
He tried to discharm her with compliments.
معنی(example):
فریب دادن کسی اغلب شامل افشای یک نقص میشود.
مثال:
To discharm someone often involves revealing a flaw.
معنی فارسی کلمه discharm
:
از بین بردن جذابیت یا فریبندگی کسی یا چیزی.