معنی فارسی discission
B2بحث و تبادل نظر درباره موضوعی برای رسیدن به نتیجه یا توافق.
Discussion leading to a decision or conclusion.
- NOUN
example
معنی(example):
بحث کمیته به سیاستهای جدیدی منجر شد.
مثال:
The discission of the committee resulted in new policies.
معنی(example):
پس از بحثهای زیاد، آنها در نهایت به توافق رسیدند.
مثال:
After much discission, they finally reached an agreement.
معنی فارسی کلمه discission
:
بحث و تبادل نظر درباره موضوعی برای رسیدن به نتیجه یا توافق.