معنی فارسی discoach

B1

عمل کنار گذاشتن یا رها کردن یک مربی یا مشاور از یک تیم یا گروه.

The act of removing or dismissing a coach or mentor from a team or group.

example
معنی(example):

تیم نیاز داشت که برخی از بازیکنانی را که متعهد نبودند، کنار بگذارد.

مثال:

The team needed to discoach some players who weren't committed.

معنی(example):

کنار گذاشتن افراد می‌تواند به آنها کمک کند مسیرهای جدیدی پیدا کنند.

مثال:

To discoach individuals can help them find new paths.

معنی فارسی کلمه discoach

: معنی discoach به فارسی

عمل کنار گذاشتن یا رها کردن یک مربی یا مشاور از یک تیم یا گروه.