معنی فارسی disconjure

B1

طرد کردن یا دور کردن چیزی از ذهن، به ویژه در مورد افکار یا ارواح.

To remove or dispel something, particularly spirits or thoughts.

example
معنی(example):

این جادو برای طرد ارواح از آن منطقه است.

مثال:

The spell was meant to disconjure the spirits from the area.

معنی(example):

او آرزو می‌کرد ای کاش می‌توانست خاطرات گذشته را طرد کند.

مثال:

He wished he could disconjure the memories of the past.

معنی فارسی کلمه disconjure

: معنی disconjure به فارسی

طرد کردن یا دور کردن چیزی از ذهن، به ویژه در مورد افکار یا ارواح.