معنی فارسی disconnections
B1قطع‌ها، به معنای از دست رفتن پیوند یا ارتباط در قالب‌های مختلف، از جمله ارتباطات فناوری و روابط اجتماعی، هستند.
Instances of severing a connection; can refer to interruptions in technology or relationships.
- noun
Severance of a physical connection.
The disconnection of the power cable shut down all the computers.
Unexpected termination of a telephone connection.
A sudden disconnection cut me off in mid-phrase.
Absence of rapport; the nonexistence of, or a breakdown of, effective communication.
There was a hopeless disconnection between the weary, old teacher and the spirited, young students.
قطع‌های مکرر می‌تواند کارکرد یک تیم را مختل کند.
Frequent disconnections can disrupt the workflow of a team.
شهر در طول طوفان با قطع‌های مکرر برق مواجه شد.
The city faced several power disconnections during the storm.
معنی فارسی کلمه disconnections
:
قطع‌ها، به معنای از دست رفتن پیوند یا ارتباط در قالب‌های مختلف، از جمله ارتباطات فناوری و روابط اجتماعی، هستند.
