معنی فارسی disconnector

B1

جداکننده، وسیله‌ای که برای قطع اتصال در یک مدار یا سیستم الکتریکی استفاده می‌شود.

A device used to isolate a portion of a circuit from the power source.

example
معنی(example):

یک جداکننده برای قطع مدار استفاده می‌شود.

مثال:

A disconnector is used to break the circuit.

معنی(example):

در سیستم، جداکننده اطمینان از تعمیر و نگهداری ایمن را فراهم می‌کند.

مثال:

In the system, the disconnector ensures safe maintenance.

معنی فارسی کلمه disconnector

: معنی disconnector به فارسی

جداکننده، وسیله‌ای که برای قطع اتصال در یک مدار یا سیستم الکتریکی استفاده می‌شود.