معنی فارسی discurrent
B2غیرمستقیم، ناپیوسته، که در مورد چیزی گفته میشود که در حرکت یا پیشرفت خود خطی نیست.
Not moving in a straight line; lacking continuity.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
جریان غیرمستقیم به آرامی دره را طی کرد.
مثال:
The discurrent stream flowed quietly through the valley.
معنی(example):
طبیعت غیرمستقیم بحث باعث شد که پیگیری آن دشوار باشد.
مثال:
The discurrent nature of the argument made it hard to follow.
معنی فارسی کلمه discurrent
:
غیرمستقیم، ناپیوسته، که در مورد چیزی گفته میشود که در حرکت یا پیشرفت خود خطی نیست.