معنی فارسی discustom
B1عدم رسم، عادت یا سنتی که به صورتی مختل شده باشد یا قابل قبول نباشد.
The absence of a customary behavior or tradition.
- NOUN
example
معنی(example):
عدم رسم خوشامدگویی به یکدیگر در اینجا رایج است.
مثال:
The discustom of not greeting each other is common here.
معنی(example):
او عدم رسم را در تعاملات اجتماعی آنها مشاهده کرد.
مثال:
He noted the discustom in their social interactions.
معنی فارسی کلمه discustom
:
عدم رسم، عادت یا سنتی که به صورتی مختل شده باشد یا قابل قبول نباشد.