معنی فارسی disembattle

B1

عمل عقب‌نشینی از نبرد یا جنگ.

To remove from battle; to withdraw from combat.

example
معنی(example):

ارتش پس از اعلام آتش بس مجبور به عقب‌نشینی شد.

مثال:

The army had to disembattle after the ceasefire was declared.

معنی(example):

آنها قصد دارند عقب‌نشینی کنند و اکنون که صلح برقرار شده به خانه برگردند.

مثال:

They plan to disembattle and return home now that peace is restored.

معنی فارسی کلمه disembattle

: معنی disembattle به فارسی

عمل عقب‌نشینی از نبرد یا جنگ.