معنی فارسی disenthrall

B1

آزاد کردن از قید و بند یا کنترل، به ویژه در زمینه فکری.

To liberate someone or something from influence or control.

verb
معنی(verb):

To free from slavery or captivation.

example
معنی(example):

ماموریت آزاد کردن کسانی است که در تبلیغات گرفتار شده‌اند.

مثال:

The mission is to disenthrall those trapped in propaganda.

معنی(example):

او به طور بی‌وقفه برای آزاد کردن ذهن‌های پیروانش کار کرد.

مثال:

He worked tirelessly to disenthrall the minds of his followers.

معنی فارسی کلمه disenthrall

: معنی disenthrall به فارسی

آزاد کردن از قید و بند یا کنترل، به ویژه در زمینه فکری.