معنی فارسی disexercise
B1نافعالی به خصوص در اینجا برای جلوگیری از آسیب بیشتر یا نیاز بدن به استراحت.
To reduce or stop physical activity temporarily.
- VERB
example
معنی(example):
او تصمیم گرفت حیوان خانگیاش را بعد از اینکه متوجه شد خیلی خسته است، کمتحرکی کند.
مثال:
He decided to disexercise his pet after noticing it was too tired.
معنی(example):
پزشک توصیه کرد که در دوران بهبودی از آسیبدیدگی کمتحرکی کند.
مثال:
The doctor recommended to disexercise during recovery from the injury.
معنی فارسی کلمه disexercise
:
نافعالی به خصوص در اینجا برای جلوگیری از آسیب بیشتر یا نیاز بدن به استراحت.