معنی فارسی disgavelled

B1

دیسگاویل شده به حالتی گفته می‌شود که یک گراوند قانونی از ملکی جدا شده و به صورت مستقل اداره می‌شود.

An adjective describing land or property that has undergone the process of disgaveling.

example
معنی(example):

زمین در نهایت بعد از سال‌ها منازعه دیسگاویل شد.

مثال:

The land was finally disgavelled after many years of dispute.

معنی(example):

دیسگاویل کردن قطعه زمین فرآیند فروش را ساده‌تر کرد.

مثال:

Having the plot disgavelled simplified the selling process.

معنی فارسی کلمه disgavelled

: معنی disgavelled به فارسی

دیسگاویل شده به حالتی گفته می‌شود که یک گراوند قانونی از ملکی جدا شده و به صورت مستقل اداره می‌شود.