معنی فارسی disglory
B2دیسگلیوری، حالتی که باعث شرمساری و ننگ برای فرد یا گروهی میشود.
The state of being dishonored or shamed.
- NOUN
example
معنی(example):
اقدامات او ننگی برای کل سازمان به ارمغان آورد.
مثال:
His actions brought disglory to the entire organization.
معنی(example):
این رسوایی باعث ننگ برای آن شخصیت عمومی شد.
مثال:
The scandal resulted in disglory for the public figure.
معنی فارسی کلمه disglory
:
دیسگلیوری، حالتی که باعث شرمساری و ننگ برای فرد یا گروهی میشود.