معنی فارسی disgregated
B1دیسگرگیت شده، به معنی جدا شده یا تفکیک شده است.
Separated or divided into parts.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
قسمتهای دیسگرگیت شده بسیار آسانتر قابل درک بودند.
مثال:
The disgregated sections were much easier to understand.
معنی(example):
پس از اینکه اطلاعات دیسگرگیت شدند، میتوان به طور مؤثری آنها را تحلیل کرد.
مثال:
Once the information is disgregated, it can be analyzed effectively.
معنی فارسی کلمه disgregated
:
دیسگرگیت شده، به معنی جدا شده یا تفکیک شده است.