معنی فارسی disgregating
B1دیسگرگیتینگ، به معنای فرآیند جدا کردن یا تفکیک است.
The act of separating or breaking down into parts.
- VERB
example
معنی(example):
ما در حال دیسگرگیت کردن فایل‌ها به پوشه‌های مختلف هستیم.
مثال:
We are disgregating the files into different folders.
معنی(example):
دیسگرگیت کردن این عناصر به سازمان‌دهی بهتر کمک خواهد کرد.
مثال:
Disgregating these elements will help in better organization.
معنی فارسی کلمه disgregating
:
دیسگرگیتینگ، به معنای فرآیند جدا کردن یا تفکیک است.
