معنی فارسی dishallow

B1

ممنوع کردن، به معنای اجازه ندادن به انجام چیزی یا عملی.

To prohibit or refuse to allow something.

example
معنی(example):

قوانین برخی رفتارها را در کلاس ممنوع می‌کنند.

مثال:

The rules disallow certain behaviors in class.

معنی(example):

آن‌ها تحویل دیرهنگام وظایف را ممنوع می‌کنند.

مثال:

They will disallow late submissions of assignments.

معنی فارسی کلمه dishallow

: معنی dishallow به فارسی

ممنوع کردن، به معنای اجازه ندادن به انجام چیزی یا عملی.