معنی فارسی dishling
B1سرآشپز جوان یا دستیار در زمینه آشپزی.
A young or inexperienced cook or chef.
- NOUN
example
معنی(example):
یک دیسلینگ معمولاً یک سرآشپز جوان است که در حال یادگیری است.
مثال:
A dishling is often a young chef learning the ropes.
معنی(example):
به عنوان یک دیسلینگ، او با خلاقیتش همه را تحت تأثیر قرار داد.
مثال:
As a dishling, she impressed everyone with her creativity.
معنی فارسی کلمه dishling
:
سرآشپز جوان یا دستیار در زمینه آشپزی.