معنی فارسی disillusioning

B2

ناامیدکننده، تجربه‌ای که باعث می‌شود فرد با واقعیت‌های سخت و تلخ روبرو شود.

Causing someone to realize that a belief or an ideal is false or misleading.

verb
معنی(verb):

To free or deprive of illusion; to disenchant.

example
معنی(example):

این خبر برای بسیاری از طرفداران ناامیدکننده بود.

مثال:

The news was disillusioning for many fans.

معنی(example):

تجربیات ناامیدکننده می‌توانند به رشد فرد کمک کنند.

مثال:

Disillusioning experiences can help someone grow.

معنی فارسی کلمه disillusioning

: معنی disillusioning به فارسی

ناامیدکننده، تجربه‌ای که باعث می‌شود فرد با واقعیت‌های سخت و تلخ روبرو شود.