معنی فارسی disillusionised

B2

احساس ناامیدی و از دست دادن باور در مورد چیزی که در ابتدا امیدبخش به نظر می‌رسید.

Having lost faith or trust in something that was once believed to be positive.

example
معنی(example):

بعد از تجربه بد، او احساس ناامیدی درباره شغل رویایی‌اش کرد.

مثال:

After the bad experience, she felt disillusionised about her dream job.

معنی(example):

انتظارات ناامیدکننده تیم منجر به کاهش روحیه شد.

مثال:

The disillusionised expectations of the team led to a decline in morale.

معنی فارسی کلمه disillusionised

: معنی disillusionised به فارسی

احساس ناامیدی و از دست دادن باور در مورد چیزی که در ابتدا امیدبخش به نظر می‌رسید.