معنی فارسی disinhibit

B1 /ˌdɪsɪnˈhɪbɪt/

وارد کردن تغییراتی که موجب شود فرد به راحتی و بدون مانع عمل کند یا احساس کند.

To remove inhibitions; to allow someone to act more freely.

verb
معنی(verb):

To remove an inhibition.

example
معنی(example):

این دارو به او کمک کرد که موانع خود را کنار بگذارد.

مثال:

The medication helped to disinhibit her inhibitions.

معنی(example):

الکل می‌تواند افراد را از موانع خود آزاد کند و آن‌ها را اجتماعی‌تر کند.

مثال:

Alcohol can disinhibit people, making them more sociable.

معنی فارسی کلمه disinhibit

: معنی disinhibit به فارسی

وارد کردن تغییراتی که موجب شود فرد به راحتی و بدون مانع عمل کند یا احساس کند.