معنی فارسی disinhibits

B1

آزاد کردن کسی از قید و بندهای اجتماعی یا روانی، که می‌تواند منجر به رفتارهای بازتر و صریح‌تر شود.

To remove inhibitions, allowing for more freedom in expressing thoughts or feelings.

verb
معنی(verb):

To remove an inhibition.

example
معنی(example):

الکل افراد را از قید و بندها آزاد می‌کند و آن‌ها را اجتماعی‌تر می‌سازد.

مثال:

Alcohol disinhibits people, making them more sociable.

معنی(example):

تشویق او به او کمک می‌کند تا ایده‌هایش را بیان کند.

مثال:

Her encouragement disinhibits him from expressing his ideas.

معنی فارسی کلمه disinhibits

: معنی disinhibits به فارسی

آزاد کردن کسی از قید و بندهای اجتماعی یا روانی، که می‌تواند منجر به رفتارهای بازتر و صریح‌تر شود.