معنی فارسی disliker

B1

کسی که چیزی را دوست ندارد.

A person who dislikes something.

example
معنی(example):

به عنوان یک کسی که از غذاهای تند متنفر است، او از آن غذا دوری کرد.

مثال:

As a disliker of spicy food, he avoided the dish.

معنی(example):

کسی که از ورزش بدش می‌آید، معمولاً سرگرمی‌های آرام‌تری را انتخاب می‌کند.

مثال:

A disliker of sports often chooses quieter hobbies.

معنی فارسی کلمه disliker

: معنی disliker به فارسی

کسی که چیزی را دوست ندارد.