معنی فارسی disnosed
B1تشخیص یا شناسایی یک بیماری یا اختلال از طریق معاینه یا بررسی.
To identify or diagnose a disease or condition through examination.
- VERB
example
معنی(example):
پزشک وضعیت او را قابل درمان تشخیص داد.
مثال:
The doctor disnosed his condition as treatable.
معنی(example):
تشخیص وضعیت به معنای شناسایی یک بیماری است.
مثال:
To disnose means to identify a condition.
معنی فارسی کلمه disnosed
:
تشخیص یا شناسایی یک بیماری یا اختلال از طریق معاینه یا بررسی.