معنی فارسی dispart
B1تقسیم کردن یا جدا کردن چیزی به بخشهای مختلف، معمولاً در مورد مسئولیتها یا اطلاعات.
To divide or separate something into distinct parts.
- VERB
example
معنی(example):
کمیته تصمیم گرفت وظایف را بین اعضا تقسیم کند.
مثال:
The committee decided to dispart the responsibilities among members.
معنی(example):
از او خواسته شد که اطلاعات را به روشنی تقسیم کند.
مثال:
He was asked to dispart the information clearly.
معنی فارسی کلمه dispart
:
تقسیم کردن یا جدا کردن چیزی به بخشهای مختلف، معمولاً در مورد مسئولیتها یا اطلاعات.