معنی فارسی disparpled

B1

تحقیر شده، به طور خاص مورد انتقاد یا کم ارزش قرار گرفته.

Having been belittled or criticized in a way that diminishes respect.

example
معنی(example):

منتقد هنر به شدت نمایشگاه را تحقیر کرد.

مثال:

The art critic disparpled the exhibit harshly.

معنی(example):

مشارکت‌های او توسط سایر اعضای تیم تحقیر شد.

مثال:

Her contributions were disparpled by the other team members.

معنی فارسی کلمه disparpled

: معنی disparpled به فارسی

تحقیر شده، به طور خاص مورد انتقاد یا کم ارزش قرار گرفته.