معنی فارسی dispersonify

B1

کاهش تمرکز بر ویژگی‌های شخصی یک موضوع یا ایده.

To remove personal characteristics or qualities from something.

example
معنی(example):

هنرمند سعی کرد شخصیت موضوع را در نقاشی خود جدا کند.

مثال:

The artist attempted to dispersonify the subject in his painting.

معنی(example):

در فلسفه، جداسازی شخصیت به معنای حذف ویژگی‌های شخصی از ایده‌های انتزاعی است.

مثال:

In philosophy, to dispersonify means to strip abstract ideas of personal qualities.

معنی فارسی کلمه dispersonify

: معنی dispersonify به فارسی

کاهش تمرکز بر ویژگی‌های شخصی یک موضوع یا ایده.