معنی فارسی dispiece
B2عمل جدا کردن اجزاء یک شیء یا سازه.
To take apart or dismantle an object into its component parts.
- VERB
example
معنی(example):
آنها تصمیم گرفتند مبلمان قدیمی را جدا کنند.
مثال:
They decided to dispiece the old furniture.
معنی(example):
برای بازسازی میز، ابتدا باید آن را جدا کنید.
مثال:
To restore the table, you must first dispiece it.
معنی فارسی کلمه dispiece
:
عمل جدا کردن اجزاء یک شیء یا سازه.