معنی فارسی dispiriting
B2ناامیدکننده، چیزی که احساس ناامیدی یا افسردگی ایجاد کند.
Causing a loss of enthusiasm or hope.
- verb
- adjective
verb
معنی(verb):
To lower the morale of; to make despondent; to dishearten.
adjective
معنی(adjective):
Lowering the morale of; making despondent or depressive; disheartening.
example
معنی(example):
بارش مداوم باران برای همه در پیکنیک ناامیدکننده بود.
مثال:
The constant rain was dispiriting for everyone at the picnic.
معنی(example):
نظرات منفی او می‌تواند برای تیم بسیار ناامیدکننده باشد.
مثال:
His negative comments can be very dispiriting to the team.
معنی فارسی کلمه dispiriting
:
ناامیدکننده، چیزی که احساس ناامیدی یا افسردگی ایجاد کند.
