معنی فارسی dispiritment

B1

حالت یا احساس دلسردی و عدم امید.

A state or feeling of discouragement and lack of hope.

example
معنی(example):

دلسردی او وقتی که دور و برش را نگاه کرد، مشهود بود.

مثال:

Her dispiritment was apparent when she looked around.

معنی(example):

احساس دلسردی کرد و تصمیم گرفت استراحت کند.

مثال:

Feeling dispiritment, he decided to take a break.

معنی فارسی کلمه dispiritment

: معنی dispiritment به فارسی

حالت یا احساس دلسردی و عدم امید.