معنی فارسی dispoint

B1

ناامید، احساس ناکامی یا ناراحتی به خاطر عدم تحقق انتظارها.

To cause to lose hope or confidence; to discourage.

example
معنی(example):

او از نتایج امتحان ناامید شد.

مثال:

She was dispointed by the results of the exam.

معنی(example):

او بعد از شنیدن خبر لغو رویداد ناامید شد.

مثال:

He felt dispoint after hearing the news about the event cancellation.

معنی فارسی کلمه dispoint

: معنی dispoint به فارسی

ناامید، احساس ناکامی یا ناراحتی به خاطر عدم تحقق انتظارها.