معنی فارسی disprovement

B1

رد نظریه یا ادعایی، فرایند نشان دادن نادرستی یک ادعا.

The act of proving a claim or theory to be false.

example
معنی(example):

رد کردن نظریه او سال‌ها طول کشید.

مثال:

The disprovement of his theory took many years.

معنی(example):

رد کردن یافته‌های اولیه منجر به تحقیقات جدید شد.

مثال:

The disprovement of the initial findings led to new research.

معنی فارسی کلمه disprovement

: معنی disprovement به فارسی

رد نظریه یا ادعایی، فرایند نشان دادن نادرستی یک ادعا.