معنی فارسی disproves
B2تعریف کامل: رد کردن یا نادرست دانستن یک ادعا یا نظریه.
To prove that something is false or incorrect.
- verb
verb
معنی(verb):
To prove to be false or erroneous; to confute; to refute.
example
معنی(example):
مدرک جدید نظریه قدیمی را رد می‌کند.
مثال:
The new evidence disproves the old theory.
معنی(example):
او افسانه‌ای را که می‌گوید همه گربه‌ها از آب متنفرند رد می‌کند.
مثال:
He disproves the myth that all cats hate water.
معنی فارسی کلمه disproves
:
تعریف کامل: رد کردن یا نادرست دانستن یک ادعا یا نظریه.
