معنی فارسی disquietedly
B1به طور ناآرام یا نگران، به معنای احساس عدم آرامش.
In a manner that indicates anxiety or unease; restlessly.
- ADVERB
example
معنی(example):
او با نگرانی درباره وضعیت صحبت کرد.
مثال:
She spoke disquietedly about the situation.
معنی(example):
او بیقراری در جای خود حرکت میکرد و نمیتوانست آرامش داشته باشد.
مثال:
He moved disquietedly in his seat, unable to relax.
معنی فارسی کلمه disquietedly
:
به طور ناآرام یا نگران، به معنای احساس عدم آرامش.