معنی فارسی disquieter

B1

بی‌قرارکننده، فردی که موجب بی‌قراری یا نگرانی دیگران می‌شود.

A person who causes disturbance or anxiety.

example
معنی(example):

او به عنوان یک بی‌قرارکننده در میان دوستانش شناخته می‌شد که همیشه دردسر ایجاد می‌کرد.

مثال:

He was known as a disquieter among his friends, always stirring up trouble.

معنی(example):

بی‌قرارکننده در گروه اغلب وضعیت موجود را به چالش می‌کشید.

مثال:

The disquieter in the group often challenged the status quo.

معنی فارسی کلمه disquieter

: معنی disquieter به فارسی

بی‌قرارکننده، فردی که موجب بی‌قراری یا نگرانی دیگران می‌شود.