معنی فارسی disquisitive
B1خصیصهای که به جزئیات و تحلیل عمیق توجه میکند.
Inquisitive or inclined to inquire deeply.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
او ذهنی تحلیلگر داشت و همیشه پرسش میکرد.
مثال:
She had a disquisitive mind, always asking questions.
معنی(example):
طبیعت پرسشگر او به اکتشافات زیادی منجر شد.
مثال:
His disquisitive nature led him to great discoveries.
معنی فارسی کلمه disquisitive
:
خصیصهای که به جزئیات و تحلیل عمیق توجه میکند.