معنی فارسی disquisitory

B2

پژوهشی، مربوط به تحقیق و بررسی عمیق مطالب.

Relating to an inquiry or investigation.

example
معنی(example):

طبیعت پژوهشگر او باعث شد تا سوالات زیادی بپرسد.

مثال:

His disquisitory nature led him to ask many questions.

معنی(example):

رویکرد پژوهشگرانه بر تفکر انتقادی تمرکز داشت.

مثال:

The disquisitory approach focused on critical thinking.

معنی فارسی کلمه disquisitory

: معنی disquisitory به فارسی

پژوهشی، مربوط به تحقیق و بررسی عمیق مطالب.